راهکارهای موفقیت

یک قدم تا موفقیت

راهکارهای موفقیت

یک قدم تا موفقیت

موفقیت

زندگی را آنگونه که دوست داری تصور کن تا آنگونه شود.::  

 

لطفا برای ارسال اس ام اس و ثبت به وبلاگ روانشناسی موفقیت در کنار صفحه لینک روزانه مراجعه فرمایید...

آیه ای از قرآن

چه بسیار شود که چیزی را ناگوار شمارید ولی به حقیقت خیر در آن بوده است.بقره،216

قدرت ذهن ناخودآگاه برای فهم بهتر

اما این یعنی چه؟

اگر علاقه مندید بدانید این چه مفهومی دارد، مقاله را با ما دنبال کنید...

تقریباً دو میلیون بیت ( واحد اطلاعات ) در هر ثانیه وارد سیستم عصبی انسان می شود. تقریباً می توان گفت که ما با بمبارانی از اطلاعات روبه رو هستیم. برای حفظ سلامت عقل، ذهن هوشیار ما اکثر محرک ها را فیلتر می کند و میلر (1956) کشف کرده است که ما فقط می توانیم مثبت هفت یا منفی دو بیت اطلاعات در یک زمان استفاده کنیم.

این ذهن ناخودآگاه است که با سایر اطلاعات بالای هفت بیت (مثبت و منفی دو) سروکار دارد که در یک زمان خاص به آن توجه نمی کنید. به محض اینکه توجهمان را به چیزی می دهیم، آنوقت است که ذهنمان آگاه می شود. بعضی از قسمت های فیزیولوژی شما همیشه ناخودآگاه می ماند. این اصلاً نباید مایه تعجب باشد. ذهن ناخودآگاه ما همیشه مراقب ماست. ما که قلب، ریه ها، کلیه ها و سیستم ایمنی بدنمان را آگاهانه اداره نمی کنیم، می کنیم؟

می خواهیم به شما نشان دهیم که چطور برای دست یافتن به قدرت ذهن ناخودآگاهتان از ذهن آگاهتان بگذرید. ذهن ناخودآگاه تقریباً 90% از کل قدرت ذهن شما را گرفته است، درمقابل 10% از ذهنتان که برای فعالیت های روزمره از آن استفاده می کنید. ذهن ناخودآگاه گنجینه ای بسیار گرانبهاست، گنجینه ای از مهارت ها، حافظه، و تجربه.

قدرت تفکر مثبت را می توان با استفاده از تاییدات و تصدیق ها تقویت کرد. تصدیق یک عبارت کوتاه در زمان حال است که مداوماً برای تاثیرگذاشتن روی ذهن ناخودآگاه تکرار می شود. ایدآلترین آن باید کوتاه و کاملاً واضح باشد. این اهمیت زیادی دارد چون ذهن ناخودآگاه نمی تواند به سادگی عبارات و جملات طولانی و پیچیده را تحلیل کنذ. ذهن ناخودآگاه معمولاً با جملات کوتاه و مناسب بیشتر تاثیر می گیرد.

اما اکثریت مردم عادت به منفی اندیشی دارند. این یعنی بیشتر روی نقاط مشکل دار زندگی خود متمرکز می شوند و مداوماً اتفاقی را که دوست ندارند بیفتد، بر زبان می آورند. این مسئله معمولاً باعث می شود که مشکلات اصلی بیشتر و بیشتر شده و وضعیت حتی بدتر هم بشود. مثلاً یک دانش آموز ممکن است مداوم با خود بگوید:

"من هیچوقت در این امتحان موفق نمی شوم".

یا "همیشه وقتی می خواهم درس بخوانم حواسم پرت می شود".

یا "من نمی توانم روی درسم تمرکز کنم".

دانش آموزی که مداوم این تاییدات منفی را با خود تکرار می کند، چه آگاهانه و چه ناآگاهانه، معمولاً به احتمال کمتری در امتحانات خود موفق می شود و هیچوقت نخواهد توانست روی درس خود تمرکز کند.

پشت هر احساس منفی یک فکر یا باور است و در اکثر موارد اینها افکار و عقایدی ناسالم هستند. از ناسالم منظور این است که نمی توانند به شما برای رسیدن به آنچه در زندگی می خواهید کمک کنند. یعنی هیچ خدمتی به شما نمی کنند.

باور (معمولاً ناخودآگاه) مثل ماشه اسلحه می ماند و باعث می شود که در برخی موقعیت های خاص زندگی شکست بخورید.

این را یادتان باشد: اگر مثبت فکر نکنید و فکرتان را با افکار و باورهای مثبت پر نکنید، آنوقت افکار منفی برای خالی کردن شکاف ها می آیند.

لطفاً هیچوقت توانایی های خودتان را دست کم نگیرید. هیچوقت نباید فکر کنید که توانایی انجام کاری را دارید یا نه. سوال اصلی این است که آیا می خواهید فلان کار را بکنید یا نه!

در مثالهای بالا، آن دانش آموز تاییدات منفی را وارد مغزش می کرد. درحالیکه باید آنرا با تاییدات مشابه اما مثبت آن جایگزین می کرد.

"من می دانم که در امتحاناتم موفق می شوم".

یا "وقتی برای درس خواندن می نشینم، اصلاً حواسم پرت نمی شود".

یا "قدرت تمرکزم رو به پیشرفت است".

شاید انجام اینکار به نظر سخت بیاید، مخصوصاً در انجام کاری که به نظرتان خیلی دشوار است. اما باور کنید، این هم مثل خیلی چیزهای دیگر، فقط تمرین می خواهد.

هرچه این تاییدات را بیشتر و بیشتر با خود تکرار  کنید، آگاهانه یا ناآگاهانه، سریعتر به واقعیت تبدیل خواهد شد. اما باید مراقب باشید چون این روش هم برای افکار منفی و هم مثبت به این خوبی عمل می کند. یک زمان عالی برای تکرار تاییدات مثبت قبل از خواب یا بعد از بیدار شدن در صبح است. در این اوقات، ذهن ناخودآگاه شما بیشترین ارتباط را با شما خواهد داشت. اگر بتوانید آن عبارات را در طول روز با خود تکرار کنید یا حتی بنویسید و کپی هایی ازآن را همه جای خانه بگذارید، خیلی بهتر خواهد بود.

یک جایگزین خیلی خوب این تاییدات "پیام های نیمه خودآگاه" است .

قدرت پیام های نیمه خودآگاه در طول سالها به اثبات رسیده است و برای برنامه ریزی ذهن ناخودآگاه از طریق روش های سمعی و بصری استفاده می شود. درواقع، پیام های نیمه خودآگاه در عملکرد خود در ذهن ناخودآگاه آنقدر قدرت دارند که در سال 1974، دولت امریکا همه انواع تبلیغات رادیو و تلویزیون با روش پیام نیمه خودآگاه را ممنوع کرد.

 پیام های نیمه خودآگاه با کار کردن در سطحی که توسط ذهن خودآگاه قابل تشخیص نیست، به ذهن ناخودآگاه می رسند. درنتیجه ذهن خودآگاه هیچوقت فرصتی برای رد کردن آن پیدا نمی کند و ذهن ناخودآگاه می تواند آن را پذیرفته و برحسب آن عمل کند.

استفاده از پیامهای نیمه خودآگاه دو روش دارد: سمعی و بصری

پیامهای نیمه خودآگاه بصری تاییداتی هستند که با سرعت بالایی پیش روی چشم فلاش زده که ذهن خودآگاه قادر به تشخیص آن نیست. درنتیجه این تاییدات مستقیماً وارد ذهن ناخودآگاه می شوند که بلافاصله هم آنرا درک کرده و نسبت به آن عمل می کند.

پیام های نیمه خودآگاه سمعی هم به همان روش عمل می کنند بااین تفاوت که دراین روش، صدایی با فرکانسی که بالاتر از آستانه نرمال شنوایی انسان است، اجرا می شود. در این حالت هم مثل نوع بصری، بااینکه ذهن خودآگاه  قادر به تشخیص آن نیست، ذهن ناخودآگاه آن را دریافت کرده و بلافاصله به آن واکنش می دهد.

هر دو نوع آن در رسیدن به قدرت شگرف ذهن ناخودآگاه بسیار نیرومند هستند.

وقتی قدرت ذهن ناخودآگاه خود را درک کردید و شروع به تحت کنترل درآوردن آن کردید، قادر خواهید بود نمراتتان را با سرعت زیادی بالا برده و فرایند یادگیری خود را شدیداً تقویت کنید. آنوقت است که درس خواندن برایتان لذت بخش خواهد بود نه یک فعالیت اجباری

افزایش‎ قدرت‎ ذهن‎ با مصرف‎ امگا 3 و 6

مصـرف‎ قـرص‎ هـای‎ روغنـی‎ بــاعــث افزایش‎ قدرت‎ ذهن‎ و تمرکز حواس‎ می‎ شود. محققان‎ در موسسه‎ تحقیقاتی‎ دورهام‎ انگلیـس‎ با آزمایش‎ بر رو ی120کودک‎6 تـا 12 سـال‎ دریافتند که‎‎ این‎‎ کودکان پس‎ از 6 ماه مصرف‎ مخلوطی‎‎ از روغن‎ های‎‎ طبیعی در فعالیت‎ هـای کلاسی‎ و تمرکز حواس‎ به‎ مراتب‎ بهتر از قبـل‎ عمل‎ کردند. این‎‎‎ مخلوط شامل‎ "امگا" 3 درون روغن ماهـی‎ و "امگا" 6 درون‎‎‎ روغن گل پامچال و روغـن زیتون‎ بود. این‎‎ تحقیق‎ نشـان داد یـادگیـری‎ و رفـتـار کودکان‎‎ پس‎ از مصرف‎ این اسیدهای‎ چرب‎ طبیعی‎ به‎ میزان‎ بسیاری‎ افزایش‎ یافت.

قدرت ذهن و تاثیرات آن

اما می دانم که بسیار دوست دارید بدانید که چه وقت این زمان فرا می رسد؟ یا شاید آن را گذرانده باشید؟ پاسخ این سوال به عواملی بستگی دارد که قدرت ذهنی را تشکیل می دهند.

بنابر تحقیقات، شما زمانی به این نقطه ی اوج می رسید که بین سه عامل زیر تعادل برقرار کرده باشید:


1. توانایی در جذب اطلاعات جدید


2. توانایی برای ارائه ی ایده و عقیده های خود


3. توانایی به کار انداختن آن ایده ها و عقاید از طریق تجربه و تفکر انتقادی



بگذارید ببینیم که هر کدام از این توانایی ها چگونه در طی زندگی شما پرورش مییابند.



جذب اطلاعات


توانایی شما برای جذب اطلاعات جدید به سخت افزار مغز شما مرتبط است. گرچه اکثر سلول های مغزی قبل از تولد شکل می گیرند، اما اکثر ارتباطات بین این سلول ها در طی دوران طفولیت و کودکی ایجاد می شود. به همین دلیل است که مغز یک کودک 3 ساله دو برابر مغز یک انسان بالغ کار می کند.

مغز یک کودک، علاوه بر فعال شدن بیش از اندازه، بسیار متراکم است. مغر در اولین دهه ی عمر خود به همین صورت باقی می ماند، تا سن 11 سالگی که در تلاش برای جدا شدن از ارتباطات زائد و غیر ضروری برمی آید.

این مرحله که متخصصین آن را "هَرس کردن" می نامند، با ایجاد ارتباطات قوی تر و کارآمدتر، قدرت های شناختی مغز را افزایش می دهد. دکتر هری چوگانی، استاد عصب شناسی کودکان در دانشگاه ایالتی واین، اظهار می دارد: "مغز نیز در این دوره مانند یک بزرگراه است. جاده هایی که ترافیک بیشتری داشته باشند، گسترده تر میشوند. و آنها که به ندرت مورد استفاه قرار می گیرند، خراب خواهند شد."


در نوجوانی، غلبه بر برخی توانایی ها—مثل یادگیری زبان سواحیلی یا نواختن قره نی—بدون تمرین و پشتکار زیاد، بسیار مشکل خواهد شد. خوشبختانه مغز شما با تقویت نیروهای بینشی و قضاوتی، از عهده ی این کمبودها برمی آید. شما همچنین بهتر می توانید در این دوره با احساسات خود برخورد کنید.

در دهه ی 20 سالگی مغز شما باید مثل یک دستگاه خوب روغن کاری شده، کار کند. در این نقطه، تجربیات زندگی شما با ایجاد ارتباطات بادوام و مستحکم کمک بسیاری می کند. اما شما هنوز هم دچار اشتباهاتی می شوید که اکثر آنها مربوط به مسائل جنسیتان می شود نه مغزتان!

سعی کنید تا می توانید از دوران اولیه مغز خود نهایت استفاده را ببرید چون با گذشتن از مرز 20 سالگی، مغز شما هر ساله 1 گیگ از حجم خود را از دست می دهد و خوشبختانه بعضی از این تلفات با تقویت عصب های باقی مانده جبران می شوند. یعنی اینکه حتی پس از رفتن به خانه ی سالمندان، شما هنوز قادر خواهید بود اطلاعات جدید را جذب کنید.



تولید ایده و عقاید


با اینکه مغز شما در طول زندگی قادر به ساختن ایده های جدید و افکار خلاق است، جامعه برای پی بردن به کل محتوای این نیروی بالقوه، از بروز آن ممانعت خواهد کرد.

برای مثال در نظر بگیرید در سن 5 سالگی شما تقریباً از %80 نیروی بالقوه ی خلاقیت خود استفاده می کنید. در آن سن شما با خلق بازی های جدید و یافتن دوستانی تازه، چه واقعی و چه خیالی، از خلاقیت خود استفاده می کنید. اما، وقتی به 12 سالگی می رسید، نیروی بالقوه ی خلاقیت شما به %2 نزول خواهد کرد. این کاهش شدید نشانگر فشارهای اجتماع برای همرنگ شدن با جامعه است. با بالا رفتن سن کودکان، زمان بازی کوتاه تر می شود، درحالیکه مسئولیت ها و فشارهای زندگی واقعی افزایش می یابند. در حقیقت، شما هیچگاه نیروی خلاقیت خود را از دست نمیدهید؛ فقط تشویق و ترغیب اطرافیان کمرنگ یا پررنگ می شود .